مالزی

مسافر جا مانده
۳۰ آذر , ۱۳۹۳
عصر بی گناهی
۳۰ آذر , ۱۳۹۳

به نام خدا

رفتن به سفر یک چشم انداز دارد، یک واقعیت. چشم انداز سفر به آدم ها بستگی دارد. اگر آدم خوش بین و مثبتی باشی، چشم انداز سفر هم روشن است. اگر بر عکس آدم بدبینی باشی، همه چیز منفی است. از این جا تدارک یک سفر خیلی سخت است. زنگ زدن به یک آژانس مسافرتی، گرفتن اطلاعات، رزرو هتل و سرانجام قیمت تور، کلا هم چشم انداز هم واقعیت یک سفر را با خطر سقوط مواجه می کند. آژانسی که گاه هیچ اطلاعی از مقصد شما ندارد جز چند برگه که مقابلش قرار داده اند. مثلا حتی اسم لنکاوی را نشنیده است. بعد هتل هایی را به تو معرفی می کند که اصلا با آن قرارداد ندارد و در آخر قیمتی را می گوید که هرروز با مدهای طولانی همراه است. اگر چند همسفر داشته باشی که آبرویت بر باد رفته است. چون هر لحظه باید زنگ بزنی و قیمت های جدید بدهی. مثلا سفری که با دو میلیون و هشتصد آغاز می شود به سه میلیون و ششصد می رسد. بدون اغراق. با این همه مالزی و شهر کوالا آن قدر زیبا که من توقع داشتم نبود. تمام لحظه های سفرم در این شهر به مقایسه ی آن با ایران مشغول بودم. خیابان های شلوغ، قیمت های سرسام آور، یک موزه ی ساختگی بدون اصالت با یک ماکت از کوالای جدید. یک پارک آبی دست ساز مهندسان، یک شهر فرانسوی ساخته شده برای توریست ها، و البته طبیعت خدا داده، ماها تیر محمد رییس اصلاحات جدید مالزی گفته بود : من اگر فقط اصفهان ایران را داشتم، مالزی را به اولین کشور توریستی ایران تبدیل می کردم. و ما نه تنها اصفهان را داریم، ابیانه، فومن، قلعه رودخان، ماسوله، کندوان تبریز، …….

فقط ……. اما به هر حال رفتن به مالزی هم خوب است. مخصوصا اگر به لنکاوی هم بروید. لنکاوی از صد جزیره ی کوچک و بزرگ تشکیل شده که از کوالا با پرواز یک ساعت فاصله است. آرامش، طبیعت زیبا، ساحل چشم نواز، باران های دلچسب، همه چیز آن دوستداشتنی است. ما عید فطر آن جا بودیم. به قول مالایی ها عرب سیزن، بازارهای روباز در این فصل تعطیل است. چون تعطیلات مسلمانان است. البته پاساژ ها باز است. باغ میوه ی لنکاوی مخصوصا اگر هوا بارانی باشد یکی از تجربه های دوست داشتنی است. گردش با قایق نیز، اگر یک راننده بگیرید با ماشین، او شما را همه جا می برد و قیمت ها هم مناسب تر در می آید. ما هتل هالیدی ریزورت بودیم. با ساحل عالی،  اما فکر می کنم اگر فقط بخواهیم از فضای هتلینگ استفاده کنیم برجایا بهتر باشد. شاید دیگر کوالا نروم، چون واقعا چیز زیادی برای دیدن نداشت. اما لنکاوی را دوست دارم به خاطر آرامشش. آن را حس می کنم با تمام وجود.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *