آن چه در پی آنی، آنی

ما کجا هستیم؟
۲ اردیبهشت , ۱۳۹۷
مهمانی عطش
۲ اردیبهشت , ۱۳۹۷

به نام خدا

سفر رفتن را دوست دارم. دیدن جاهای جدید، اول ها ادم های جدید را هم دوست داشتم اما بعد دانستم که ان ها دورند. در سفر کمتر می شود به ادم ها نزدیک شد بس که در تکاپو هستی و بس که زمان کوتاه است. فرصتی دست داد که به سفری برویم که برای من متفاوت بود. خیال ندارم تعریف کنم که چه شد و کجا رفتم و چرا ؟ می خواهم نقطه نظرم را بنویسم مربوط به این که در هر کجای دنیا ادم ها ان چیزی را که دوست دارند می بینند و اصلا دنبال ان چیزی که دوست دارند می روند. پوکت سرزمین زیبایی است. یکی از  ان جاها که هر بار بروی خسته نمی شوی مخصوصا که هوا بهاری باشد و ملایم. دغدغه ای هم نداشته باشی. با این همه از دیدن فرهنگ و قوانین ان جا تعجب کردم. این که کاملا مشخص بود که یک نظام زیر پوستی اسلامی شهر را اداره می کند. در فرودگاه ما خانم هایی را دیدیم که با حجاب اسلامی مشغول کار بودند من توجهم جلب شد. در مرکز سی استار که بزرگ ترین شرکت برنامه ریزی دریایی پوکت است و شاید تنها ! مطمئن نیستم! خانواده ها را از مجرد ها جدا می کردند. برای قایق ما خدمه ی خانم در نظر گرفتند که بتواند دست ما را موقع سوار و پیاده شدن بگیرد. ما را به جزیره ی مسلمانان بردند و نهار حلال برای مان سرو کردند. دیدن حجاب، در زنان و کودکان، دیدن مسجد با شکوه جزیره و خوردن غذای حلال قلبم را پر از شعف کرد. موضوع به این جا ختم نشد. ما یک تور گرفته بودیم به نام سانتافی. وقتی سراغPraying roomرا گرفتیم ما را به نماز خانه ای هدایت کردند که ما را شوق زده کرد. تمام دیوار های نماز خانه طلا کاری شده بود. عکس کعبه قاب شده بر دیوار خودنمایی می کرد. مقنعه های تمیز و سجاده در قفسه ای گذاشته شده بود. حس ما را حدس بزنید . رستوران مجلل این شو دو قسمت داشت. هنگام ورود از شما می پرسیدند که از کدام کشور هستید و ما که از ایران بودیم کوپن هایی به ما دادند که ما را به رستوران با غذای اسلامی راهنمایی می کرد. رفتیم در جزیره ی پوکت با ان پیش فرض ها و زیباترین نمازخانه ای جلوی چشم ماست که نظیرش را در هیچ کجای ایران جانمان ندیده بودیم. این داستان ادامه داشت. در کنسرتی در بانکوک و در تمام پاساژ ها اتاق نماز به همراه جای وضو تعبیه شده بود. در فرودگاه، سرویس بهداشتی که نزدیک نمازخانه بود، مجهز به اب بود، گذشته از همه ی این ها رفتار تایی ها با ما بود. سراسر احترام و فروتنی . با چهره هایی پر از لبخند. چیزی که اهمیت دارد این است که ایا مسوولیت خودمان را در قبال دین مان و ارزش هایش انجام دادیم؟ یا فقط شعار دادیم؟ البته سال هاست که حتی شعار هم نمی دهیم. رها شده ایم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *