راه نیمه روشن

بهترین لحظه ها
۳۰ اردیبهشت , ۱۳۹۴
فاصله ایجاد شده
۳۰ اردیبهشت , ۱۳۹۴

به نام خدا

دیدن رهبرم در نمایشگاه کتاب مرا به وجد می آورد. مخصوصا وقتی ایشان از رمان می پرسند. به خودم جرات می دهم تا فکر کنم شاید روزی کتاب من به دستشان برسد، می دانم که در حدی که ایشان وقت بگذارند و بخوانند نیست اما مطمئنم یک سروگردن از همه ی رمان های ایرانی سر است. برای همین دوست دارم نظر ایشان را بدانم. چه رویای زیبایی.

رفتن به نمایشگاه کتاب برای من و خانواده ام یک تکلیف است. شاید بیست سال. اما امسال به نظرم آمد این راهی است که با چنگ و دندان به آن چسبیده ام. روز اخر یعتی شنبه وقتی به نمایشگاه رسیدم و غرفه ها و سالن های خلوت را دیدم دلم لرزید. کسی در دلم زمزمه کرد، این آمار که اعلام می شود از کجا می آید؟ چند ساعتی در نمایشگاه قدم زدم. به سرای اهل قلم رفتم و کارت گرفتم( یک اتفاق خوب) اما در میان غرفه ها متوجه شدم که کمبود ها زیاد است. ناشران تخصصی بعضا با همه ی کتاب های شان شرکت نکرده بودند. ناشران عمومی که همه کتاب های تکراری آورده بودند. کتاب های ترجمه که اصلا دیگر هیچ . سی سال پیش چند رمان ترجمه شده ، هر سال به نمایشگاه مراجعه می کنی، متوجه می شوی که همان ها را با اسم جدید و طرح جلد جدید چاپ کرده و روی پیشخوان گذاشته اند. بعد هم می گویند کتاب فروش نمی رود. شما توقع دارید یک نفر چند بار  یک کتاب گتسبی بزرگ یا بربادرفته  یا جنگ و صلح را بخرد. آیا آن ها که بیست سال پیش این کتاب ها را خریده اند نباید کتاب های تازه ای جایگزین آن بشود. در تمام اروپا همین بیست سی کتاب نوشته شده، و یا بقیه همه از نظر ارشاد فعال و مسئول ما مشکل دارند. این آخری را که نمی شود باور کرد وقتی کتاب سوربز روی پیشخوان فروخته می شود. !!!!! من که فکر می کنم همه ی مشکلات از حرکت لاک پشتی ناشران ماست. جایی خواندم که در کشور های اروپایی اول چند نفر کتاب را نقد می کنند بعد کتاب چاپ انبوه می شود.این جا حتی برای پخش کتاب باید به ناشر التماس کنیم. کتابی در کتابفروشی نیست و در انبار مانده و هیچ کس نیست که زحمت انتقال کتاب را از انبار به کتابفروشی قبول کند. بعد تقصیر ها می افتد گردن مردم و کتابخوان ها. من برای نمایشگاه سه بن دانشجویی تهیه کرده بودم اما باید بگویم که با کمال تاسف نتوانستم خرید کنم و دست خالی برگشتم. حالا من ماندم و دویست و چهل هزار تومان بن کتاب و آقایان می گویند بازار خراب است. بابا شما یک فعالیتی از خودتان نشان دهید بعد از مردم توقع داشته باشید. تشکیل مناظره و جلسه ی نقد و مصاحبه و امضای کتاب ، پیشکش ، ما یک بازار یاب نداریم که کتاب را از انتشارات به شهر کتاب منتقل کند. حالا اصلا مانده ام این راه نیمه روشن است یا تاریک تاریک است .

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *