اطاعت امر

لبیک، اللهّم لبیک
۱۹ مهر , ۱۳۹۹
در انتظار بهار ها
۱۹ مهر , ۱۳۹۹

اربعین

به نام خدا

شعارمون شده بود، عشق یعنی به تو رسیدن، یعنی نفس کشیدن تو خاک سرزمینت، عشق یعنی تموم سالو همیشه بی قرارم برای اربعینت. وقتی زائرا کوله هاشون رو از کمد ها بیرون می آوردن وقتی کقش هاشون را آماده می کردن، وقتی به فکر این بودند که چه ستون هایی توقف کنند و کدوم موکب ها استراحت. ما داشتیم داربست موکب می زدیم و زمین را سیمان می کردیم و بشکه های دویست لیتری شربت را تجهیز می کردیم که بیشترین تعداد لیوان را بشود پر کرد. سفری آغاز می شد. اربعین شهادت حسین(ع)، عشق عالم امکان. سفری که مسافرانش به جای هواپیما می خواستند پیاده حرکت کنند، به جای هتل می خواستند زیر چادر و روی زمین بخوابند و به جای کافه و رستوران می خواستند در موکب ها چای تلخ عراقی بنوشند. برای این طور سفری تمام سال انتظار کشیدن کمی غریب نیست؟ اما ما جزء این گروه نبودیم. ما یک عده سیاهی لشگر جامونده بودیم که اذن داده بودند که بیاییم و با اندک وسعمان، شربت آبلیمو و خاکشیری دست زائر بدهیم و شاید دلمان قرار گیرد. گاهی رو به کربلا بایستیم و سلامی بدهیم. گاهی همراه با نوحه زمزمه کنیم می دونم که میون زائرا می دونم که میون مردمی! و از این فکر قلب مان گرم شود. که شاید آقا لحظه ای از مقابل این موکب گذر کند. اما همه ی این ها امسال نصیب نشد. راه بسته شد یا راه را بستند الله اعلم. اما این را می دانم که اگر اطاعت از امر مستقیم رهبر نبود، هیچ نیرویی حتی کرونا نمی توانست این دل های دیوانه شده از فراغ را در خانه نگه دارد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *