کتابخوانی

علت مهربانی غربی ها
۲۰ اردیبهشت , ۱۳۹۴
بهترین لحظه ها
۲۰ اردیبهشت , ۱۳۹۴

به نام خدا

اصولا کتابخوانی قشنگ است. بنابراین هرچیز دیگری هم به آن مربوط باشد ، قشنگ می شود ، مثل نمایشگاه کتاب. برای خودش دنیایی است. بعد از یک سال روزمرگی و روزهای کاری و بیکاری سرسام آور. یک روز پس اندازت را می گذاری در کیفت و راه می افتی سمت نمایشگاه. مهم نیست که فضای آن کجاست، در مصلی هم که باشد به آن عادت می کنی. با نگاه کردن به فلش های راهنما مسیر را پیدا می کنی و اگر چند سال رفته باشی ، دیگر احتیاج به راهنما هم نداری. دیگر می دانی سالن اصلی کجاست، غرفه های کودک کجاست و ناشرین دانشگاهی کدام قسمت هستند، قدم زدن میان سالن ها و غرفه ها آدم را خسته می کند، سنگینی کتاب های احتمالی که خریده ای دستت را درد می آورد، نبودن کتاب های جدید که دوستشان داشته باشی تو را ناامید می کند، اما باز هم نمایشگاه کتاب، چیز دیگری است. ناب است.

از ناامیدی گفتم، جایی خواندم حضرت آقا نسبت به امور فرهنگی کشور اعتراض دارند، برای همین سال گذشته در نمایشگاه شرکت نکردند. از بصیرت و همه چیز بینی ایشان بعید نیست، اما واقعا اگر این طور باشد، بیشتر دوستشان دارم، از بس که امور کتاب و نشر و پخش ، بی سرانجام است. نه تبلیغی، نه تحقیقی، نه راهنمایی و نه خلاقیتی، گاهی فکر می کنم عشق چند سال و تا کجا می تواند کارها را پیش ببرد. مثلا  همین عشق کتاب و کتابخوانی، وقتی انگیزه ها از دست برود ممکن است عشق را هم ندیده بگیریم. این جا است که نا امیدی پررنگ می شود.

با این همه امسال هم خواهم رفت اگر عمری باقی باشد. یک روز در میان آدم هایی که بیشتر شبیه من هستند ممکن است انرژی تازه ای به من بدهد. به امید خدا

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *