جاذبه ی رمان

گذر تقویم ها
۷ فروردین , ۱۳۹۹
دلم جز هوایت هوایی ندارد
۷ فروردین , ۱۳۹۹

به نام خدا

آخرین رمانی که خواندم و ساعتی فارغ از همه چیز خودم را به دنیای داستان سپردم، کی بود؟ یک سال پیش؟ بیشتر؟ رمان زیاد خوانده ام. رمان های جدید مثل ملت عشق، یا ما تمامش می کنیم! اما حقیقتا از ارتباط برقرار کردن با داستان هایی که اصرار دارد چیزی را به ما القا کند خوشم نمی آید. اما به سن و سال تحصیلات نیست، وقتی دلت بهانه ی خواندن یک رمان ناب را می گیرد، دوست داری لیست رمان ها را زیر و رو کنی! صفحه های ناشران را بگردی و تازه های نشر را مرور کنی! اما باز هم وقتی می خواهد حالت خوب شود باید بروی سراغ نوستالوژی ها(فارسی نوستالوژی چیست؟) مثلا پیمان، مثلا جری جوان، مثلا دزیره، یا غرور و تعصب. از این که خودت را بگذاری جای شخصیت داستان دغدغه نداری؟ شخصیت پاک است، باهوش است و می داند از زندگی چه می خواهد، بین زندگی ویلان و سرگردان نیست، خیلی فرق می کند با شخصیتی که معلوم نیست از کجا آمده، چرا سرناسازگاری دارد، چرا تنها رها شده است، چرا آن قدر دنیای اطرافش آلوده و ناامن است؟ من این ها را دوست ندارم. همین است که باز هم می روم پیمان را از کتابخانه بیرون می آورم تا در این روزهای بی قراری باز هم بشود آرامش من.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *