گذر تقویم ها

مردها هرگز نمی میرند
۶ فروردین , ۱۳۹۹
جاذبه ی رمان
۶ فروردین , ۱۳۹۹

به نام خدا

توی بحر این تقویم سال جدید رفته اید؟ وقتی اول سال تقویم را توی دستمان می گیریم، قلب مان تاپ تاپ می کند، فکر می کنیم توی این یک سال شاخ غول را می شکنیم که هیچ، اصلا دنیا مال ما می شود. انتهای ذهن مان هزار امید و رویا می جوشد، صد کار نیمه تمام که تمام شده است و ده قصه که به پایان رسیده است. در طول سال هر چند یک بار به برگ های گذشته نگاه می کنیم و برگ های آینده را می شمریم و مرتب اضطراب داریم، می شود؟ نمی شود؟ می رسیم ؟ نمی رسیم؟ هجم صفحه های سمت راست زیاد می شود و می رسیم به آخر تقویم. اگر خیلی شجاع باشیم یک مروری بر اتفاقات سال تمام شده می اندازیم، گوشه ی چشمی نازک می کنیم و با خودمان می گوییم امسال حتما سال بهتری خواهد بود و تقویم جدید را با رنگ شفاف تر و صفحه های نانوشته باز می کنیم. اضطراب ، سرخوردگی و حتی ناامیدی هایمان را در برگ برگ تقویم جدید ندیده می گیریم. امسال پیش روست. حتما خواهم نوشت. حتما خواهم رسید. حتما خواهم توانست. روزی که می رسد و این تقویم برای همیشه بسته خواهد شد و حیلی زود دیر می شود.

پ.ن درپنهانی ترین گوشه ی تقویم هر پنج شنبه می نویسی فردا آقا می آید و هر جمعه شب با خطی لرزان می نویسی آقا نیامد. دلت می خواهد بگویی آقا بیا که وقت تو بسیار و وقت ما تنگ است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *